جدول جو
جدول جو

معنی دوغ آبه - جستجوی لغت در جدول جو

دوغ آبه(بَ / بِ)
دوغابه. دوغ آب. دوغاب. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوغاب شود، آشی که از شیر سازند. (آنندراج) ، آشی که از دوغ پزند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

طعامی که با شیر سازند، (ناظم الاطباء)، اما ظاهراً دوغ ابا است، (یادداشت لغتنامه)، دوغبا، رجوع به دوغبا شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ / نِ)
روغن گیره. مشک یا خمره که در آن ماست باآب کنند و مدتی دراز بحرکت درآرند تا کره و دوغ از هم جدا شود. (از یادداشت مؤلف). رجوع به مشک شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری فیض آباد با 2486 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل روست، مزرعۀ کوشکوه، محبت گرگ، سلمی دشت، شاه رگ، شورآب، آبزواسفرجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
نشانی که از آب بر کاغذ یا جامۀ در آب افتاده پیدا آید. (آنندراج). اثر تنیدگی آب بر کاغذ:
مانند سیل عمر گرامی گذشت و ماند
چون داغ آب یاد جوانی بدل مرا.
تنها (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ)
با دو آب. بادو نوبت آب، با دو انزال:
آنکه به یک شب دوآبه کردی سی بار
اکنون سی شب هم از دو بار فروماند.
سوزنی.
، لیمو یا دیگر مرکبات بر درخت که دو سال بر آن گذشته و آبدارتر شده است. که از سال پیش بر درخت مانده باشد. (یادداشت مؤلف) ، ته چین پلو هرگاه چلوکش کنند، و نقیض آن یک آبه است که یک بار و در یک آب پزند و این بیشتر در هندوستان معمول است. و در لهجۀ شوشتر دواوّه گویند. (لغت محلی شوشتر) ، آبگوشتی که آنرا بردارند و باز آب در دیگ کنند. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ)
موضعی است در هندوستان به میانۀ رود خانه گنگا و جمنا که بسبب مشروب شدن از آن دو رودخانه بدین نام خوانند. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). رجوع به دوآب (مدخل نخست) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوغ آب
تصویر دوغ آب
دوغاب، آشی است که از شیر سازند
فرهنگ لغت هوشیار